صبر و استقامتش ما را به حضرت زینب(س) می رساند
کدخبر: 14272
فروردین ۲۱, ۱۳۹۴ در ساعت ۲:۴۰ ب٫ظ
السلام علیک یافاطمه الزهرا یا سیده النساءالعالمین
سلام بر یکایک زنان شایسته و مقدس
سلام بر سرور مادران و مادر نمونه زمین و آسمان
سلام بر همه مادرانی که مادری چون ام ابیها را سرمشق لحظه های ناب مادری خود قرار داده اند
همان هایی که یا علی گفتند و لباس رزم پسرانشان را عاشقانه نگاه کردند، آن شیر زنانی که در هر گوشه و کنار این بوم و بر افتخار آفریدند.
در شهر ما دهاقان هم کم نیستند شیر زنان و مادرانی که حضرت زهرا(س) در زندگیشان حضور دارد.
از همانانی صحبت می کنم که چند سالی است مادر شهید نام گرفته اند، گویا نام اصلی شان در هر دو جهان شده است.
پس با تمام وجود در کمال صداقت می گوییم:
( مادر عزیز روزت مبارک )
چرا که این همان جمله ای است که اگر فرزندانشان در قید حیات بودند قطعاٌ به زبان می آوردند. در این روزهای مبارک و فاطمی بر خود واجب دانستیم که به دیدار مادران شهید برویم و این روزهای خجسته را با بوسه ای بر دستان مادرانه و پر مهرشان، که گهواره های سرنوشت ساز را تکان داده اند، تبریک و تهنیت عرض کنیم.
به دیدار خانواده حجت الاسلام عبدالرحیم جابرانصاری امام جمعه موقت شهرستان دهاقان، حاجیه خانم حجازی مادر مومن و محترم شهیدان کریم و احمد جابر انصاری که دو فرزند رشید و برومند خود را به عشق امام حسین(ع) در راه اسلام داده بود رفتیم و با افتخار قدم در خانه ای گذاشتیم که دو شهید والامقام در آن درس ایثار و ایمان را آموخته بودند.
پای صحبت های شیرین و گرم این مادر نشستیم صحبت هایی که از قلب رئوف و با ایمان بانویی نمونه به گوشمان می نشست و اشک هایی که همانند ستاره ای در آسمان زلال می درخشید و دلتنگی مادرانه او را فریاد می زد و همین ها زیبایی کلام این مادر را صد چندان کرده بود .
حاجیه خانم حجازی گفت: کریم به سربازی رفت و 7 ماه پس از سربازی عازم جبهه حق علیه باطل شد و یک سال بعد خبر شهادتش را برای ما آوردند.
کریم با وجود ترکشی که در بازو داشت به خانه آمد اما این درد را از ما پنهان کرد تا مبادا من و پدرش ناراحت شویم و سریع به جبهه بازگشت.
چهار سال از شهادت کریم می گذشت و ما هنوز در فراق او به سر می بردیم تا اینکه احمد برادر کریم داوطلبانه عازم جبهه شد
و او هم مانند برادرش کریم شهادت را انتخاب کرد .
سال ها منتظر خبری از بودیم ، همه لحظه ها با امید رسیدن خبری از احمد می گذشت. وقتی آزاده ای به شهر می آمد به سراغش می رفتیم تا شاید خبری از احمد داشته باشد، بالاخره پس از 14 سال چشم انتظاری خداوند او را به آغوش ما برگرداند.
این مادر شهید از ایمان و اخلاص فرزندانش یاد کرد و گفت: آن ها با نهایت تواضع رفتار می کردند، نماز اول وقتشان را هیچ گاه ترک نمی کردند، خداوند همیشه در زندگیشان حضور داشت، با همه اقوام و همسایه ها با مهربانی رفتار می کردند .
از این بزرگ بانو در مورد خاطرات پسران شهیدش سوال کردیم و او اظهار داشت: همه لحظه های زندگیشان برای من خاطره است، اما یادم به چادری آمد که کریم قبل از رفتن به سربازی از شیراز برایم سوغات آورد.
او از لحظه های شیرین کودکی کریم و احمد یاد کرد، از اینکه با وجود عشقی که به مادرشان داشتند، خیلی زود مادر را ترک کرده و به سوی خدا شتافتند.
دلتنگی و اشک های بی همتا ومادرانه این مادر شهید و بزرگوار، نمنم باران را به چشمان ما دعوت کرد.
او گفت: هر چه بگویم، کم است و یادمان به جمله “شنیدن کی بود مانند دیدن”، آمد.
او از عزیزانی صحبت می کرد که بزرگی وجودشان را با تمام وجود حس کرده بود ولی ما فقط می شنویم.
در نهایت قلم در دست این مادر عزیز را نگاه می کردیم و از زیبایی کلامش فیض می بردیم اما لحظه ای نتوانستیم خود را جای مادری بگذاریم که در طول چند سال متوالی دو فرزند و پاره های تن خود را در راه خدا و اسلام تقدیم کرده است.
صبر و استقامت این شیر زن ما را به حضرت زینب(س) می رساند.
در آخر بوسه بر دستان مادر با ایمانی زدیم که کریم و احمد جابرانصاری را در دامان خود پرورش داده بود و با آرزوی سعادت و سلامتی برای او و محشور شدن فرزندانش با سید الشهدا، التماس دعا گفتیم و خداحافظی کردیم و دریافتیم که هنوز که هنوز است نتوانسته ایم ذره ای از حق شهدای معظم و خانواده هایشان را به جا آوریم.
در آخر
تمامی حقوق برای پایگاه خبری دهاقان بیدار محفوظ بوده و هر گونه کپی برداری با ذکر منبع مجاز می باشد.