دهاقان‌ بیدار

نگاهی بر زندگی امام باقر علیه السلام

کدخبر: 19176
شهریور ۲۹, ۱۳۹۴ در ساعت ۹:۳۱ ب٫ظ

به گزارش پایگاه تحلیلی خبری دهاقان نا، به مناسبت شهادت امام محمد باقر گذری به زندگی این امام بزرگ می افکنیم.امامی که دریا دریا علم داشت. امام باقر (ع) دارای ملکات فاضله اخلاقی، دینی و علمی و همانند خورشیدی پر فروغ، بر سپهر دانش پرتو افکن بود به گونه-ای که بیشترین حدیث از آن حضرت و فرزندشان است و این بزرگ ترین گواه در شخصیت علمی ایشان به شمار می رود. آن حضرت سر انجام توسط مامور هشام، در شهر مدینه به شهادت رسیدند و در بقیع دفن گردیدند.

ولادت نورانی

ولادت حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) را، نخسین روز ماه رجب سال 57 هجری و عده ای از مورّخین در سوّم ماه صفر سال 58 هجری گفته اند.

پدر بزرگوارش «امام علیّ بن حسین بن علیّ بن ابی‏ طالب علیهم السلام» معروف به سجّاد(علیه السلام) و مادرش «فاطمه» معروف به امّ عبدالله(دختر امام حسن مجتبی علیه السلام) است که امام صادق(علیه السلام) درباره ایشان فرمود: “فاطمه، صدّیقه ای است که در میان فرزندان حسن بن علیّ (علیه السلام) بی نظیر است”.

حضرت امام محمّد باقر(علیه السلام) که از سوی جدّ بزرگوارش پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به «باقر العلوم» [شکافنده علوم و دانش‏ ها] ملقّب گردید.

2- شاهد حادثه کربلا

امام باقر(علیه السلام) بیش از سه سال از عمر خویش را در حالی که کودکی خردسال بود در عصر جدّش امام حسین(علیه السلام) گذراند و در آغاز زندگی خویش از نزدیک، حادثه خونین، اسفناک و تاریخی کربلا را شاهد بود.

یعقوبی نقل می کند که حضرت باقر(علیه السلام) فرمود: “هنگامی که جدّم حسین بن علیّ (علیه السلام) به شهادت رسید، من چهار ساله بودم و شهادت آن حضرت و آنچه که در آن روز بر ما گذشت را به یاد دارم… .”

3- امامت و رهبری جامعه

امام باقر(علیه السلام) در خلال امامت پدر بزرگوارش حضرت زین العابدین(علیه السلام)، از شاخسار رسالت و علوم و معارف نبوی(صلی الله علیه وآله) بهره ها برد و در دامن پاک خاندان وحی و امامت پرورش یافت تا در آینده، مسئولیت رهبری و هدایت جامعه اسلامی و بشری را به عهده گیرد.

جابر بن عبّدالله انصاری، صحابی گران قدر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می گوید:” پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) به من فرمود: تو آن قدر عمر می کنی تا یکی از فرزندان مرا از نسل حسین(ع) ملاقات خواهی کرد. او را «محمّد» می نامند، وی علم دین را کاملاً موشکافی می کند، هنگامی که او را دیدی سلام مرا به او برسان”.

دانشمندان هم عصر آن حضرت، سخنان شگفت انگیزی از علوم و دانش های امام(علیه السلام) را نقل کرده اند که در کتاب های حدیثی و تاریخی ضبط شده است.

4- اوضاع اجتماعی، سیاسی شیعه

اوضاع سیاسی در دوران حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) نیز بهتر از آنچه که در زمان آباء و اجداد طاهرینش(علیه السلام) و شیعیان آنها پیش آمد نبود. برخی از مسائل دوران امامت آن حضرت، مقارن با حکومت ظالمانه هشام بن عبدالملک اموی بود . او مانند دیکر خلفای اموی شدیداً به مقام و منزلت حضرت باقر(علیه السلام) در بین مسلمانان رشک برده، در راه تصرف حکومت و کنار زدن امام(علیه السلام)، از هیچ جنایتی خودداری نمی کرد. عظمت علمی و معنوی امام باقر(علیه السلام)، چنان گیرا و جذّاب بود که حتی خلفای اموی و دشمنان را به کرنش و تعظیم وا می داشت.

البته به غیر از عراق، در مکه و مدینه نیز شیعیان اندکی وجود داشتند که تعداد آنها نسبت به شیعیان عراق کمتر بود و در میان اصحاب و یاران حضرت تعداد 497 نفر از آنها در رجال طوسی نام برده شده اند که رابطه شان با امام(علیه السلام) قوی بوده و در کتب اهل سنت، اشخاص بسیار زیادی نام برده می شوند که از حضرت حدیت نقل کرده اند ولی جزو اصحاب ایشان به حساب نمی آیند. تعداد شیعیان اگر چه زیاد بود ولی چنانچه گذشت ، به منظور جنبش و قیام عمومی( که بتوان به پیروزی رسید و بر اساس اسلام و مسلمین ضربه ای وارد نشود) نمی شد به آنان اکتفا کرد و اوضاع سیاسی و مصلحت اسلام هم(که تشخیص آن با امام معصوم و حجت خدا در روی زمین است)، اجازه چنین حرکتی را نمی داد.

از میان اصحاب خاص ایشان چند نفر بیش از دیگران شهرت دارند و مقدار زیادی از احادث شیعه در جوامع حدیث از طریق آنها نقل شده است که می توان از زرارة بن اعین ، بُرید بن معاویة، ابان بن تغلب، ابو بصیر، هشام بن سالم، محمّد بن مسلم، کُمیت اسدی، جابر بن یزید نام برد و بعضی از این افراد تا زمان امام صادق(علیه السلام) نیز زنده بودند و از آن حضرت نیز احادیث زیادی روایت کرده‏اند و وظایف مهمی را در عصر امام صادق(علیه السلام) انجام داده اند. مثلا محمّد بن مسلم می گوید: از امام باقر(علیه السلام) سی هزار حدیث و از امام صادق(علیه السلام) شانزده هزار حدیث سوال کردم و جواب آنها را برای من فرمودند.

امام صادق(علیه السلام) فرمود:” احادیث پدرم را کسی جز زرارة و ابو بصیر مرادی و محمّد بن مسلم و برید حفظ نکردند، اینها حافظان دین هستند و در دنیا و آخرت به سوی ما سبقت گرفته‏اند”.

دوران امامت آن حضرت مصادف با ادامه فشارهای خلفای ستمگر بنی امیه مانند: ولید بن عبدالملک، سلیمان بن عبدالملک، عمر بن عبدالعزیز، یزید بن عبدالملک و هشام بن عبدالملک بود که تاریخ، برخورد جنایت کارانه آنها را با اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) و شیعیان ضبط نموده است. در آن دوران، عراق به عنوان مرکز اصلی شیعیان بود و همین مسئله باعث وحشت دستگاه اموی شده بود و لذا حاکمان اموی سعی می کردند از نزدیک شدن مردم عراق با حضرت باقر(علیه السلام) جلوگیری کنند. به زعم آنها، مردم عراق شیفته محمّد بن علیّ(علیهما السلام) بودند و او را امام می دانستند و از تماس ها ممانعت می کردند. لکن در مراحل مختلف از جمله مراسم حج و غیره، مردم مسلمان و به خصوص شیعیان عراق با حضرت باقر(علیه السلام) تماس برقرار نموده و دستور می گرفتند و یا سوال ها و شبهات فقهی و غیره را با ایشان در میان می گذاشتند و پاسخ و راهنمائی می شنیدند.

5- پدیده غُلات

مشکل مهم در آن زمان، مسئله غُلات بود که تعداد آنها رو به فزونی گذاشته بود. آنان با سوء استفاده از روایات امام باقر(علیه السلام) و نسبت دادن احادیث جعلی به حضرت می کوشیدند از حیثیت شیعی برخوردار شوند و با کشاندن شیعیان به جمع خود به اغراض سیاسی شان جامه عمل بپوشانند، به خصوص زمانی که امام باقر(علیه السلام) در مدینه تشریف داشتند. اما حضرت آنها را طرد می کردند و دستور می دادند که اصحاب و دوست داران ایشان نیز آنها را طرد نمایند. مثلا یفرة بن سعید و بیان بن سمعان را که از رهبران غلات بودند توسط اصحاب امام باقر(علیه السلام) تکفیر شدند.

غلات، سعی می کردند با وانمود کردن اطاعت ظاهری از امام باقر(علیه السلام)، خود را از عمل به وظائف اسلامی معاف دانسته ولی امام(علیه السلام) مکرر به لزوم عمل صالح تاکید می فرمودند و سعی در خنثی نمودن اندیشه انحرافی غلات می کردند.

حضرت می فرمودند: “شیعیان ما اطاعت کنندگان خدا هستند”.

همچنین می فرمودند:” شیعیان ما اهل زهد و عبادت هستند، افرادی که شبانه روزی پنجاه و یک رکعت نماز بجای می آورند، شبها در حال عبادت و روزها، روزه دار و زکات اموال خود را می پردازند و به زیارت خانه خدا رفته و از محرّمات الهی اجتناب می کنند”.

مسئله دیگر قابل ذکر این است که امام باقرعلیه السلام نسبت به مردم عراق و میزان پایداری و اطاعت آنها در راه و اهداف عالیه اسلامی اعتماد نداشتند، گرچه آنها به شدت اظهار علاقه می کردند اما به دلائلی که بعضی از آنها به سوابق تاریخی مردم کوفه و رفتار آنها با امام علیّ، امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) بر می گردد، امّا امام باقر(علیه السلام) اعتماد نداشتند و در جواب یکی از شیعیان که گفت: اصحاب و یاران ما(شما) در کوفه جمعیتی زیاد هستند و شما را اطاعت می کنند، فرمودند:” آنها به خون های خود بخیل تر هستند”.

با توجه به این مسائل (کمی یاران و انصار واقعی و خالص) حضرت باقر علیه السلام، مصلحت اسلام و حفظ آن را در رعایت تقیّه می دانستند و علی رغم فشاری که مردم عراق از حاکمان ستمگر و ظالم اموی متحمل می شدند قیام نفرمودند و این مسئله باعث شد که تعداد زیادی در امامت ایشان تردید کردند و لذا انشعاباتی در میان آنها رخ داد و عده ای به امامت برادرش زید معتقد شدند. ولی امام باقر(علیه السلام) همواره شیعیان را به صبر و بردباری در برابر مشکلات و مقاومت و خویشتن داری توصیه می فرمودند.

روایت مفصّل و جالبی در تحلیل اوضاع سیاسی شیعه و فشار خلفا از آغاز دعوت پیامبر(صلی الله علیه وآله) تا زمان امام باقر(علیه السلام) از ایشان نقل شده است که به جهت روشن شدن نظرات حضرت خلاصه ای از آن را نقل می کنیم.

«ما اهل بیت[علیهم السلام] از ستم قریش و صف بندی آنان در برابرمان چه ها کشیدیم و دوستان و شیعیان ما نیز از دست مردم چه ها دیدند. رسول خدا[ص] به هنگام ارتحال از دنیا، اعلان کردند، که ما(ائمه) نسبت به مردم از خودشان اولی تریم، ولی قریش پشت به پشت کردند تا این امر را از معدن و محور آن خارج ساختند و حق ما را تصاحب کردند. حکومت در میان قریش دست به دست گردید تا اینکه دوباره به ما اهل بیت [علیهم السلام] بر گردانده شد، ولی مردم بیعت ما را شکستند و بر علیه ما تدارک جنگ دیدند، به طوری که امیرالمومنین علیّ بن ابی طالب[علیه السلام]، تا هنگامی که به شهادت رسید در فراز و نشیب حوادث قرار گرفته بود.

سپس با فرزندش، حسن بن علیّ[علیه السلام] بیعت کردند ولی به او خیانت کردند… پس از آن با حسین بن علیِّ[علیه السلام] با بیست هزار نفر بیعت نمودند ولی به او نیز خیانت ورزیدند… و پس از آن نیر دائما مورد تحقیر و ستم قرار گرفتیم و مورد قتل و تهدید واقع شدیم، منکران حق دروغ گویان در سراسر کشور اسلامی به جعل حدیث پرداختند و می خواستند ما را در میان مردم منفور سازند که این سیاست پس از شهادت حسن[علیه السلام] دنبال شد. چه قدر دست و پای شیعیان را با اندک بهانه ای قطع کردند و کسانی که به دوستی ما معروف بودند راهی زندان ها شدند و اموالشان به غارت رفت تا حجّاج بن یوسف روی کار آمد. او با انواع شکنجه ها عرصه را بر پیروان ما تنگ کرد تا جائی که اگر کسی را زندیق و کافر می نامیدند بهتر از آن بود که او را شیعه علیّ امیر المومنین(علیه السلام) بنامند…».

6- امام باقر(علیه السلام) و برخوردهای سیاسی

در دوره امام باقر(علیه السلام) زمینه های انقراض امویان و روی کار آمدن عباسیان و پدیدار شدن مشاجرات سیاسی و بر سر حکومت مسلمین و نزاع های قومی هموار شده، به خصوص بعد از حادثه خونین کربلا که چهره ننگین بنی امیه را سیاه کرد و نفرت مردم از اعمال و کردار آنان زیاد شد و عده ای زیاد بسوی اهل بیت هدایت شدند و حقانیت آل علیّ(علیه السلام) بر آنها اشکار گردید.

لکن مردم به جهات متعددی از جنگ و درگیری نظامی با حاکمان رو گردان شده و به تدریج به طرف معارف و علوم الهی گرایش پیدا کردند و توسط امام سجاد و امام باقر و امام صادق(علیهم السلام) به بهترین نحو هدایت شدند و هزاران حدیث از زبان آن بزرگوار در توضیح و تبیین معارف اسلامی و قرآنی و فقهی و تفسیری در دسترس مردم و دانشمندان قرار گرفت و لذا قیام با شمشیر در این زمان به علت شکست های سابق و خفقان فراوان و کمبود حماسه آفرینان ممکن نبود و نهایت تلاش امام باقر(علیه السلام)، صرف مبازره فرهنگی و تبیین و تدوین سنّت نبوی و اسلام ناب محمّدی [صلّی الله علیه و آله] شد و از آنجا که وجود امام باقر(علیه السلام) با آن هدایت ها و معنویات وجودی به ضرر حکومت بود و همواره بنی امیه از آل علیّ و اهل بیت پیامبر(علیه السلام) خوف داشتند، درصدد اذیت و آزار حضرت بر می آمدند ولکن ائمه معصومین(علیهم السلام) هیچ گاه از اهمیت تکلیف شورش و انقلاب بر علیه ظلم و ستم اموی غافل نبودند و به طور غیر مستقیم قیام های حق طلبانه شیعه را رهبری می کردند، برای نمونه می توان از حرکت زید بن علیّ (برادر حضرت) نام برد. از امام باقر(علیه السلام) در روایاتی نقل شده است که قیام ایشان را تایید می کرده و فرمود:” خداوندا پشت مرا به زید محکم کن”.

جناب زید(رض) پس از قیام خونین در سال 120 یا 122هجری(بنا به اختلاف نظر مورخین)، در زمان امامت امام جعفر صادق(علیه السلام) به شهادت رسید.

پیروان اهل بیت(علیهم السلام) و مکتب شیعه اثی عشری معتقدند، ائمه معصومین(علیهم السلام) پیشوایان راستین و حجت های خدا در زمین هستند و هر کدام از آن بزرگواران، در زمان خود، طبق شرایط و اوضاع و امکانات و مصلحت اسلام و مسلمین و امر خداوند، کاری را که به صلاح اسلام و حفظ آن باشد انجام دادند و اثر همه آنها این بود که دین اسلام و زحمات چندین ساله پیامبر گرامی اکرم(صلی الله علیه وآله) حفظ شده است و در آینده نیز خفظ خواهد شد.امروز پس از هزار و چندی سال اسلام در بین مردم مسلمان به عنوان دین جهانی، الگو و سرمشق انسان هاست و روز به روز بر پیروان آن افزوده خواهد شد تا روزی که به امر خدا مهدی موعود، حضرت بقیة الله الأعظم(علیه السلام) ظهور فرماید و انتقام تمام ظلم هایی که در حق ائمه(علیهم السلام) شده بگیرد و حکومت جهانی اسلامی را در سراسر گیتی به اجرا در آورد، ان شاء الله.

7- حدیثی عبرت‏ آموز

در پایان این نوشتار کوتاه، توجه خوانندگان عزیز را به حدیثی ارزشمند پیرامون امامت و رهبری جامعه اسلامی جلب می کنم.

امام باقر(علیه السلام) خطاب به محمّد بن مسلم می فرماید:” ای محمّد بن مسلم، هر شخص از این امّت، بدون امامی آشکار و عادل و منصوب از جانب خدا، بمیرد در حال کفر و نفاق مرده است. ای محمّد، سردمداران ظلم و ستم، پیروانشان از دین خدا منحرف شده و دیگران را به راه ضلالت می کشانند و کارهائی که انجام می دهند به خاکستری می‏ماند که در روز طوفانی، بادی شدید بر آن وزیده باشد و این جز گمراهی دور کننده از حق، چیزی دیگر نیست”.

 

 

اکنون گذری بر حكومت و سیاست در سیره امام باقر علیه السلام داریم.

 

دوران امامت امام محمدباقر علیه السلام مصادف با ادامه فشارهاى خلفاى بنى‌امیه و حكام آنها با شیعیان در عراق بود، و توصیه امام به شیعیانش كه: «من بلى من شیعتنا ببلاء فصبر كتب الله له اجر الف شهید»؛ «اگر كسى از شیعه ما به مصیبت گرفتار شود و پایدارى نماید، خداوند پاداش هزار شهید را براى او مى‌نویسد.» این جمله حاكى از فشارهایى است كه بر شیعیان وارد مى‌شد، و امام مى‌كوشید بدین وسیله آنان را به مقاومت و خویشتن‌دارى هرچه بیشتر فرا بخواند، و این سخت‌گیرى‌ها به دلیل ادعاى ولایت و امامت امامان بود.

موضع‌گیرى‌هاى امام باقر علیه السلام علیه حكام غاصب و ظالم بنى‌امیه، تا آن جا سخت و پایدار بود كه شیعیان خود از همكارى با حكام ممانعت مى‌كردند، و براى آن كه فكر حكومت و مخالفت با بنى‌امیه را از سر بیرون كند امام باقر علیه السلام را با فرزندش امام صادق علیه السلام به شام فراخواندند و مورد اهانت و تحقیر قرار دادند. از این رو تقیه یكى از اصولى‌ترین سپرهایى بود كه شیعه در پناه آن، خود را در دوران‌هاى سیاه استبداد اموى و عباسى نگه داشتند. و امام باقر علیه السلام فرمود:

«ان التقیة من دینى و دین آبایى ولا دین لمن لا تقیه له »؛ «تقیه از دین من و دین آباء من است، كسى كه تقیه ندارد دین ندارد.»

تقیه، یعنى حفظ سر، راز دارى و امانت‌دارى، تا كسى سرّ و رازى نداشته باشد، راز دارى در مورد او معنا ندارد، و این راز در زندگى امامان شیعه چیست؟ این چیست كه همه یاران و معتقدان به امام را شایستگى یا قدرت تحمل آن نیست، فقط كسانى معدود و انگشت شمارند كه چون به لیاقت و صلاحیت آن نایل آمده‌اند، شرف راز دارى یافته‌اند؟

نمى‌شود راز امام را در مسایل ماوراء طبیعى خلاصه كرد و در غیب‌گویى منحصر نمود، چرا امام به یاران خود در فضیلت كتمان چنین چیزى، چندان توصیه و تأكید كند كه در كتب حدیث شیعه بابى به عنوان باب الكتمان پدید آید؟

این راز باید چیزى باشد كه در صورت برملا شدنش، جمع شیعه و خود امام را خطر بزرگ تهدید كند، و آن چیز غیر از امور غیبى و ماوراء طبیعى است .

آیا این راز مربوط به معارف شیعى است؟ یعنى تفسیرى كه شیعه از اسلام مى‌كند، و نظر خاصى كه در فقه و احكام شرع ارائه مى‌دهد؟ در این كه این معارف در دوران اختناق اموى و عباسى، باید با تدبیر و كاردانى اظهار شود، با همه كس مطرح نگردد، و نا اهلان را به آن راهى نباشد، حرفى نیست. ولى با این همه این را نمى‌توان راز امام دانست، زیرا این معارف با همه اختصاصى بودن، درصدها حوزه حدیث و فقه در چندین شهر بزرگ كشور مسلمان آن روز، مطرح بود و به بیان دیگر این معارف اختصاصى بود ولى راز امام نبود، اختصاصى بدین معنا كه رواج و رونق آن محدود به جمع شیعه است و غیر شیعه فقط در شرایط خاص مى‌تواند بدان دست یابد. چرا نگوییم كه راز، مسایل و مطالبى در پیرامون اسرار تشكیلاتى امام است. یك جمع كه با هدف انقلابى و با ایدئولوژى راهنما، در میدان مبارزه سیاسى و فكرى گام مى‌نهد، داراى اسرار است یعنى تاكتیك‌هاى پیش‌بینى شده، زمان و مكان اقدام‌هاى بزرگ، نام و نشان و تكلیف مهره‌هاى مؤثر، منابع مؤثر مالى، خبرها و گزارش‌ها از پاره حوادث و وقایع مهم و … و مطالبى از این قبیل، رازهاى ناگشودنى تشكیلات است كه جز براى كارگزاران اصلى و شخص رهبر، براى كسى دیگر دانستنى نیست و این همان رازداران و یا امانتداران راز هستند. بازگو كردن آن به دوستان و شیعیان در حكم راهگشایى به سوى آن است، و این خطاى بزرگ و خسارت بخش است، خطایی كه عاقبت به انهدام یك جمع منتهى مى‌شود.

كسى كه سرّ امام را در عمل بر ملا كند، كار یك دشمن را كرده است، پس به آسانى مى‌توان معنا و وجه این سخن امام را دانست كه آن كه با ما به پیكار بر مى‌خیزد، بر ما گران‌بارتر نیست از آن كه راز ما را افشاء مى‌سازد. در ارتباط بسیار پنهانى امام با شیعه، گاه لازم است كه اسرار تشكیلاتى غیر مستقیم، به وسیله واسطه‌ها میان امام و شیعیان مبادله گردد، و این یك تدبیر كاملاً معقول است .

هنگامى كه چشم‌ها و گوش‌هاى بیگانه با حرصى هر چه بیشتر، در انتظار كشف ارتباطات شیعیان با امامند، در موسم حج، در زیارت مدینه، در رفت و آمد كاروان‌ها از شهرهاى دور دست و … هرگونه رابطه میان امام و افراد، اگر به وسیله جاسوسان خلیفه كشف شود، مى‌تواند سر نخ دنباله‌دارى به سوى اعماق تشكیلات شیعه باشد، در این مواقع امام علیه السلام خود نیز افراد را به ملائمت و گاه به عنف از خود دور مى‌ساخته است. به سفیان ثورى مى‌گوید: «تو مورد تعقیب دستگاهى و در پیرامون ما جاسوسان خلیفه هستند، ترا طرد نمى‌كنم ولى از نزد ما برو». و براى كسى از شیعیانش كه در راه به او برخورد كرد، و از روى تقیه روى از او برگردانده، از خدا طلب رحمت مى‌كند، و كسى را كه در موقعیت مشابه، با احترام به آن حضرت سلام داده، مورد نكوهش قرار مى‌دهد. در چنین مواردى لازم است میان امام علیه السلام و این افراد، كسى واسطه باشد و به این واسطه اصطلاحاً «باب»؛ گفته مى‌شود «باب»؛ قاعدتاً باید از زبده‌ترین و نزدیك‌ترین یاران امام باشد. و نیز از پربارترین آن‌ها از خبر و اطلاع، همانند «زنبور عسل»؛ كه اگر حشرات موذى بدانند كه در اندرون او چیست، قطعه قطعه‌اش مى‌كنند و او را مى‌ربایند، و تصادفى نیست كه این باب‌ها غالباً مورد تعقیب و انتقام سرسختانه حكومت قرار گرفته‌اند. یحیى ابن ام طویل «باب» امام سجاد علیه السلام در حالى كه هنوز زنده بود، پاى او را قطع كردند و سپس وى را به شهادت رساندند، محمد ابن سنان كه «باب» امام صادق علیه السلام و از خواص او است، به ظاهر از نزد امام علیه السلام طرد مى‌شود، و این تبرى جستن و اظهار بیزارى، هیچ موجبى جز یك تاكتیك تشكیلاتى ندارد. جابر ابن یزید جعفى «باب» امام باقر علیه السلام با بر ملاء ساختن یك جنون تصنعى از كشته شدن كه دستور آن از طرف خلیفه چند روز قبل صادر شده بود، نجات مى‌یابد .

كسانى كه حافظ و مباشر جمع آورى و تقسیم اموالى كه در اختیار امام است، هستند بى‌گمان از اسرار زیادى باید آگاه باشند، كه كمترین و كوچكترین آنها اطلاع از نام پرداخت كنندگان و نام گیرندگان آن اموال است و این براى دشمنان تشكیلات امام علیه السلام طعمه كوچكى نبود، سرنوشت عبرت انگیز معلى ابن خنیس وكیل امام صادق علیه السلام در مدینه و اظهارات تقیه آمیز امام علیه السلام درباره مفضل ابن عمر وكیل آن حضرت در كوفه نمونه روشن براى این مدعا است .

سه عنوان «باب، وكیل و صاحب »؛ كه مصداق هر یك را در چهره‌هاى مشخص و مبرزى از رجال شیعه مى‌توان یافت، طرح روشن از واقعیت شیعه و روابط آن با امام علیه السلام و مجموعاً تكاپوى تشكیلاتى شیعیان به دست مى‌آید. شیعه در این طرح، مجموعه از عناصر هماهنگ و همگام و مصمم است كه گرد محور عظیم و مركزى الهام بخش و مقدس گرد آمده است و از او مى‌آموزد و فرمان مى‌گیرد، براى او خبر و گزارش مى‌آورد، امیدش به او و چشمش به اشاره اوست، حتى جوشش بیتاب كننده احساسات خود را نیز كه براى یك جمع مستضعف و مصمم بر مبارزه كه بر اثر فشار ناروایى‌ها و بى عدالتى‌ها یك چیز طبیعى است به توصیه حكیمانه آن حضرت مهار مى‌كند.

و شیوه‌هاى كارهاى پنهان مانند: رازدارى، كم‌گویى، بى‌نشان زیستن، تعاون درون جمعى، زهد و پارسایى انقلابى، و مانند اینها را هم به تعلیم او و به عنوان كار مقدس و خدایى مى‌آموزد و به كار مى‌بندد. به مردى كه از آن حضرت پرسیده است «چگونه صبح كرده‌اید اى فرزند پیامبر!» چنین خطاب مى‌كند: آیا وقت آن نرسیده است كه بفهمید ما چگونه‌ایم و چگونه صبح مى‌كنیم؟ داستان ما درست داستان بنى اسرائیل است در جامعه فرعونى كه پسران‌شان را مى‌كشتند و زنانشان را زنده مى‌گرفتند، بدانید كه بنى‌امیه پسران ما را كشتند و زنان ما را زنده مى‌گیرند، و پس از این بیان گیرا و برانگیزاننده، مسئله اصلى یعنى اولویت اهل‌بیت را نسبت به حكومت پیش مى‌كشد و مى‌گوید عرب مى‌پنداشت كه برتر از عجم است، زیرا كه محمد صلی الله علیه و آله عربى است و عجم بدین پندار گردن مى‌نهادند، اگر آنان در این ادعا صادقند، پس ما از دیگر شاخه‌هاى قریش برتریم، زیرا ما فرزندان و خاندان محمدیم و كسى با ما در این نسبت شریك نیست. مرد كه گویا به هیجان آمده مى‌گوید: به شما خاندان مهر مى‌ورزم، و امام علیه‌السلام كه او را تا مرز پیوستگى كامل فكرى و قلبى و عملى جلو آورده، آخرین سخن آگاهى‌بخش و هشیارگر را نیز به او مى‌گوید: پس خود را منتظر و آماده بلا كن، به خدا سوگند بلا به شیعیان ما از سیل به دامنه كوه نزدیك‌تر است و بلا نخست ما را مى‌گیرد و سپس شما را، همچنان كه راحت و امنیت اول به ما مى‌رسد و آنگاه به شما .

نمونه‌هایى كه از ارتباطات امام با این جمع در دسترس ما است، از یك سو نمایشگر صراحتى در زمینه آموزش‌هاى فكرى است، و از سوى دیگر نشاندهنده پیوستگى و تشكل محاسبه شده میان آنان و امام . فضیل ابن یسار از نزدیك‌ترین یاران راز دار امام علیه السلام در مراسم حج با آن حضرت همراه است، امام علیه السلام به حاجیانى كه پیرامون مكه مى‌گردند، مى‌نگرد و مى‌گوید: «در جاهلیت بدین گونه مى‌گردیدند، ولى فرمان آنست كه به سوى ما كوچ كنند، و پیوستگى و دوستى خود را به ما بگویند و یارى خود را به ما عرضه كنند.» اما از آنجا كه در عهد امام پنجم علیه السلام در اثر مظالم بنى امیه، هر روز در قطرى از اقطار و بلاد اسلامى، انقلاب و جنگ‌هایى رخ مى‌داد، و در میان خود خاندان امور نیز اختلافاتى بروز مى‌كرد، و این گرفتارى‌ها دستگاه خلافت را مشغول كرده بود، و از طرفى وقوع فاجعه كربلا و مظلومیت اهل‌بیت علیه السلام مسلمانان را مجذوب و علاقمند اهل‌بیت مى‌ساخت، این عوامل موجب شد كه مردم سیل آسا به سوى مدینه و به محضر امام باقر علیه السلام سرازیر شوند، و امكاناتى در نشر حقایق براى آن حضرت به وجود آید و دعوت‌هاى شیعى كه بر اثر ستم‌گرى‌هاى خلفاء متوقف مانده بود كه جز در پوشش‌هاى ضخیم ارائه نمى‌شد، اكنون در بسیارى از اقطار اسلامى خصوصاً در عراق و حجاز و خراسان، ریشه دوانیده و قشر وسیعى را به خود متوجه ساخته، و حتى در دائره محدودتر به صورت یك پیوند فكرى و حزبى در آمده است .

آن روزى كه امام سجاد علیه السلام مى‌فرمود: «در همه عراق دوستان ما به بیست نفر نمى‌رسند»؛ سپرى شده بود، و اكنون هنگامى كه امام باقر علیه‌السلام به مسجد پیامبر در مدینه وارد مى‌شود، جماعت انبوه از خراسان و دیگر مناطق شیعه نشین مانند مدینه و كوفه، و مناطقى جدیدى به ویژه بخش‌هاى از كشورهاى اسلامى كه از مركز حكومت بنى‌امیه دور است، نیز بر قلمرو طرز تفكر شیعى افزوده مى‌گردد و نفوذ و تبلیغات شیعى در خراسان بیش از هر جاى دیگر بود، و روش سیاسى حضرت امام پنجم، ادامه منطقى همان روش امام زین العابدین علیه‌السلام است