به گزارش پایگاه تحلیلی خبری دهاقان بیدار، این روزها جوانان فارغ التحصیل هستد که پس از فراغت از تحصیل با هزار امید و آرزو پا به شهر و دیارمان می گذارند و به دنبال شغلی هستند تا بتوانند زندگیشان را سپری کنند، اما دریغ از کار و اشتغال.
آنها همانند علمک گازی هستند که در پی خانه اند و با داشتن گاز در علمک، به دنبال خانه ای هستند که بتوان با آن، خانه را گرم کرد.
تحصیل کرده های شهر ما هم همین گونه هستند پس باید ابتدا خانه ای را بنا کرد، بعد علمک گاز کشید، باید اول شغل ایجاد کرد سپس فارغ التحصیلان به کارگیری شوند.
از آسیب هایی که نبود اشتغال در جامعه دارد این است که سن ازدواج بالا می رود، در پی پیدا کردن شغل مورد علاقه فرد سن ازدواج بالا رفته، لذت زندگی مشترک از بین رفته و آسیبهای ناشی از آن جنبه اخلاقی و اجتماعی فرد را تهدید میکند.
امروزه فقر، نبود شغل و رکود بازار و معضل بیکاری برای خانواده ها و فارغ التحصیلان دردسر نگران کننده ای شده و جوانان فارغ التحصیل مستقیم با آن درگیر هستند.
این اوضاع باعث شد تا در خیابانهای شهرمان سراغ فارغ التحصیلان دانشگاهی را بگیریم که حالا دیگر دانشگاههایشان تمام شده و دلیلی برای معطلی شان نیست.
اما جالب است وقتی در این شهر از جوانان سوال می کنیم که وضعیت این روزهای بازار کار را چطور ارزیابی می کنید برخی میگویند: دولت تدبیر با وعده حل مشکل بیکاری آمد اما اکنون تمام مشکلات را به گردن دولت قبلی میاندازد.
محمد یک جوان دهه شصتی است که کاردانی فنی دارد و بیان میکند بیکاری دردسر اصلی زندگی من است، می گوید: این روزها سراغ هر کاری می روم یا بیمه ندارد یا حقوقش اینقدر کم است که نصف حقوق اداره کار هم نیست، اگر بپذیرم سر این کار بروم چگونه از پس مخارج زندگی برآیم و اگر نپذیرم باید بیکار در جامعه باشم.
این جوان بیان می کند: من که نمی توانم تا پایان عمر از پدرم پول توجیبی خود را بگیرم بالاخره باید کاری انجام دهم و برای خود درآمدی داشته باشم، هر چه در شهرستان خود به دنبال کاری گشتم نتوانستم شغلی که آینده مطلوبی داشته باشد پیدا کنم، آخر، لیسانس و فوق لیسانس در جامعه ما بیکارند چه برسد به من.
فرزاد کارشناس ارشد مدیریت است، او لیسانس کامپیوتر هم دارد وقتی از شغلش پرسیدیم بی اختیار گفت: دست روی دلم نگذارید، چه پارتی داشته باشم یا نداشته باشم کاری برایم پیدا نمی شود، هر چه گشتم کار متناسب با رشته تحصیلی ام پید نمی کنم.
وی ادامه داد: بیکاری این روزها به موضوع عادی تبدیل شده است، وقتی در جامعه و حتی در فامیل نگاه می کنم می بینم جوانی با داشتن مدرک دیپلم در دهه های 50 و 60 معلم یا کارمند است ولی اکنون مدرک دانشگاهی هم کاری از دستش بر نمی آید، چه کاری می توانم انجام دهم.
فرزاد بیان کرد: وقتی کودک بودیم خانواده هایمان می گفتند باید درس بخوانی تا بیکار نباشی ولی امروز ورق روزگار برگشته و هر کس که بیشتر درس بخواند بیکارتر است مگر اینکه سرمایه ای داشته باشد و بتواند کار و کاسبی جزئی برای خود راه بیندازد.
مسعود کارگر فنی است و می گوید: در یکی از شرکت های شهرستان مشغول هستم برای اینکه ناچارم برای خود درآمد داشته باشم مجبورم هر ماه برگه ای که از طرف کارفرما بدستم می دهند را امضا کنم؛ در این برگه نوشته شده من تمامی حق و حقوقم را گرفته ام در صورتی که من حتی نصف از حقوق اداره کار را دریافت نمی کنم، بیمه که جای خود دارد.
حال باید چه گفت: آیا واقعا این جمله درست است که عملک ها در پی خانه هستند و درس بخوان تا بیکار شوی؟
آیا باید فکری به حال تحصیلکرده ها بکنیم یا فقط درب های دانشگاه را باز بگذاریم تا جوانانمان وقت خود را بیهوده بگذرانند و حتی نتوانند از مدرکشان برای زندگیشان استفاده کنند؟
انتهای پیام/