به گزارش پایگاه تحلیلی خبری دهاقان بیدار،به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ شعری در باب برجام و تحریم ها از کتاب “بوقلمان” را منتشر می کنیم که به شرح زیر است:

همسر من مشورت می خواست در باب نهار

گفتمش: امروز زیتون می خورم با خاویار

حرف هایی زیر لب زد که نفهمیدم، ولی

لابلای حرف هایش کوفت بود و زهرمار

گفت با کل پس انداز دو سال و نیم تو

می شود یک مشت باقالی خرید و یک خیار

فرق چندانی نکرده قصه ما با قدیم

بیخودی برجام را انگار امضا کرده ایم

پشت فرمان حال معلومی به بنده داد دست

خواب رفتم، شد تصادف، یک نفر پایش شکست

گفتمش آرام باش، اما نمی دانم چرا

خاندانم را به رگبار بد و بیراه بست

زنگ زد افسر رسید و تا مرا از دور دید

گفت یا چت کرده ای یا اینکه هستی منگ و مست

فرق چندانی نکرده قصه ما با قدیم

بیخودی برجام را انگار امضا کرده ایم

توی یک ده گله ای خوشحال و خرم می چرید

از قضا گرگی رسید و گوسفندان را درید

توی شهر ما یکی پاسور ارزان می فروخت

ناگهان مامور آمد مشتری هایش پرید

کل این هایی که گفتم یک طرف، امروز صبح

رفته بودم دکه، یارو داشت کیهان می خرید

فرق چندانی نکرده قصه ما با قدیم

بیخودی برجام را انگار امضا کرده ایم

یک هزاری برده بودم پیش صراف محل

چند گونی نیز پنهان کرده بودم در بغل

گفتم این را چنج کن، جایش دلار نو بده

توی گونی ها بریزم تا درآیم از هچل

گفت تا ده می شمارم، رد کارت می روی

مغز خر خوردی مگر صبحانه با شیر و عسل؟

فرق چندانی نکرده قصه ما با قدیم

بیخودی برجام را انگار امضا کرده ایم

دختری توی خیابان زلف را مش کرده بود

جای انگشتر به دور شست خود کش کرده بود

تا شعاع چند متری جو نشاطی ویژه داشت

شک ندارم نیم ساعت، صبح ورزش کرده بود

گشت ارشاد آمد و حال و هوا تغییر کرد

دخترک تسلیم شد، جو هم فروکش کرده بود

فرق چندانی نکرده قصه ما با قدیم

بیخودی برجام را انگار امضا کرده ایم

می شنیدم از ظریفی پاره شد تحریم ها

جانب تدبیر دارد می رود تصمیم ها

می شود دنیا گلستان، مال ما البته نه

چون گلستان بود از اول سهم ابراهیم ها

گرچه خیلی اتفاق مثبتی افتاده است

ثبت خواهد شد یقینا داخل تقویم ها:

فرق چندانی نکرده قصه ما با قدیم

بیخودی برجام را انگار امضا کرده ایم