به گزارش پایگاه تحلیلی خبری “دهاقان نا” به نقل از صبح توس، مجید اصیلیان از جانبازان شیمیایی هشت سال دفاع مقدس به مناسبت روز ملی مبارزه با سلاح های شیمیایی و میکروبی با وی به گفتگو نشستیم.
چه چیز باعث شد شما در جنگ حاضر شوید؟ شرایط آن روز شما چه بود؟
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتا بل أحیاء عند ربهم یرزقون، فرحین بما آتاهم الله من فضله (آیه ۱۶۹ و ۱۷۰ سوره آل عمران) کسانی را که درراه خدا کشتهشدهاند مرده مپندار، بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان به ایشان روزی میدهند، از فضیلتی که خدا نصیبشان کرده است شادماناند.
ایران خاک دلیران است و هرزمانی که خاک و آرمانهایشان درخطر باشد با تمام وجود برای آن در میدان حاضر میشوند.
من در سالهای آغاز جنگ حدود ۱۶ سال داشتم و به سبب اینکه در خانوادهای مذهبی و ولایت مدار زندگی کردهام، پس از گذشتن یک سال از شهادت پدر با هدایت مادر درصحنه نبرد علیه اسلام و وطنم حاضر شدم.
آیهای که در ابتدا برای شما قرائت کردم در اولین عملیاتی که حضور داشتم به عملیات مقدماتی والفجر قرائت شد. آنچه در دل و هدف جوانان بود حضور در میدان اسلام و کفر بود، یک جان نه بلکه صد جان حاضر بودم برای اسلام قرآن فدا کنیم.
چطور شد که جانباز شدید، آیا مجروحیت دیگری هم دارید؟
در طول دوران جنگ دو بار مجروح شدم که یکبار توسط موج انفجار گوش و پا در عملیات والفجر مقدماتی و بار دیگر در عملیات والفجر هشت توسط گاز شیمایی خردل در جانباز شدهام.
شیمیایی شدن درد نامردی است، با اینکه برخی در ظاهر اثرات آن را نمیبینند ولی خطرناک و کشنده است. همیشه از درون باید با عوارض شیمایی دستوپنجه نرم کنیم؛ عوارضی مختلفی ازجمله ناراحتیهای تنفسی، اعصاب و روان، پوست و اختلال های داخلی.
در عملیات والفجر ۸ با شهید شوشتری همکار ایشان در واحد فرماندهی و طرح عملیات قرارگاه سوم قدس بودم. واحد ما همانند نیروهای دیگر که پس از مأموریت به عقب بازمیگشتند نبود و همواره در خط باید میماندیم.گاهی تا سه شبانه روز در یک محل بیدار بودیم.
در طول عملیات ۵۲ روز در خط حضور داشتم که در آن عملیات دو بار شیمیایی شدم، در اوایل حضور در خط اثرات شیمیایی روی من کم بود و توفیق داشتم برای حفظ مسئولیت همراه همرزمانم بمانم. برای بار دوم که علاوه بر آتش سنگین زمینی حملات مکرر هوایی نیز وجود داشت در مسیر فاو در یک کارخانه نمک بمباران شیمایی مقر فرماندهی را آلوده کرد و علیرغم آلوده بودن قبلی کل منطقه، گاز خردل مسمومیت شدیدی را برایم ایجاد کرد.
اثرات بمب شیمیایی بر روی شما چه بوده است؟
اثرات شیمیایی آنقدر در من تأثیر کرده بود و هنگامیکه به مشهد بازگشته بودم دیگر شناخته نمیشدم، بدنم مانند زغال شده بود و چشمانم ملتهب شده و سرفههایی به حد خفه شدن داشتم.
سال ۷۸ در یک مراجعه به دکتر بلالی از پزشکان خوبی که به جانبازان رسیدگی ویژه میکرد خواستم با یک آمپول از دردهای بسیار راحتم کند. گاهی حالتی به من دست میداد که دردی شدید از ابتدای سر تا کمر حس میکردم و پس از رعشه به حالت ضعف نقش زمین میشدم.
در زمان جوانی قهرمانی کشتی جوانان خراسان و جایگاه چهارم کشتی جوانان کشور را داشتم. پزشک معالج رژیم ورزشکاری و ورزیدگی را عامل دوام آوردنم در برابر اثرات شیمیایی دانست.
علیرغم مشکلات تنفسی بازهم از علاقه به قرائت قرآن به همراه گروهی از جانبازان در مسابقات کشوری رتبه اول را کسب کردیم.
یک از تفکراتم این بود که اگر درد تنفس میخواهد مرا از پای درآورد، در مسیر قرائت قرآن شهید شوم.
پوست بدن من در تابستان بیرون میریزد مانند تاول و در زمستان هم خشکیهای شدید و خارشهای شدیدی ایجاد میکند.
تنفس در هوای آلوده و بیرون آمدن در یک محیط شلوغ سخت است و در سرمای هوا نیز سرماخوردگی سریع و حساسیتهای شدید بریم ایجاد میشود.
جانبازان اعصاب و روان مظلومترین جانبازان هستند و ما در هیچ محیط شلوغ و دارای ازدحام نمیتوانیم حضورداشته باشیم.
ناروپرتی یکی از ناراحتیهای اعصاب است که گاز شیمیایی در من ایجاد کرده است و گاهی نمیتوانم حتی دکمه پیراهنم را ببندم. این حالت باعث شد زانوی من در یک بازی والیبال که به دعوت جانبازان شرکت کرده بودم بهکل برگشت زیرا اعصاب بهدرستی فعالیت نداشت و تاکنون سه بار این زانویم عمل شده است.
در عملهای پزشکی به دو علت ناروپتی و ناراحتی تنفسی جرئت عمل جراحی نداشتند.
دریکی از عملهای جراحی به هوش آمدن نیمساعته تا ۱۰ ساعت طول کشید. پس از عمل خفگی صد در صد پس از عمل برایم به وجود آمد. متوجه شدم که اطرافیان بر سروصورت خود میزنند و احساس کردم جانم از نوک انگشتانم در حال خارج شدن است. گاهی صدایی میرسید که تمام کرده و عزا گرفته بودند.
ازآنجاکه ما در خانوادهای مذهبی بزرگشدهام و اصطلاحاً ناف ما را با قرآن و عترت بستهاند از ائمه اطهار استمداد طلبیدم. در همان حال جان سپردن در عالمی دیدم پنج نفر بالباسهای سبز به سمت من حرکت کردند که یکی از آنها خانمی بود و مردی دیگر که صورتش زیبا و نورانی بود، از او خواستم مرا با خود ببرد، تنها واکنش آن مرد با چهر نورانی لبخندی بود و پسازآن باروی گرداندنشان، مجدد از سرانگشتان جان به تن من بازگشت.خانواده ما جانبازان شیمیایی در عذاب هستند و بهگونهای زندگی میکنم که آماده شهادت هستم و آرزوی شهادت دارم تا به جمع دوستان و پدر شهیدم در عالم دیگر باشم.
جایگاه اجتماعی و مشکلات جانباز شیمایی در جامعه امروزی چیست؟
ما هیچ توقعی از جامعه و مسئولین نداریم، همواره در جلسه جمعی از شهدا که هر از چندی تعدادی از آنها شهید میشوند گفتهام ما با دیگران باید فرقی داشته باشیم، به یاد بیاوریم مه نیت ما از حضور درصحنه نبرد چه بوده است؟
سالهای این دردها را به دوش کشیدهایم و در سینه خود نگهداشتهایم.
امروز تنها قشری که به نظر میرسد نهادها و سازمانهای کشور برای آن برنامهای مناسب نداشتهاند ایثارگران و جانبازان بودهاند. البته شاید هم در توان ایشان نیست و توقعی اضافهداریم.
من در ۲۴ ماه دو عمل جراحی داشتهام که برای درمان آن طبق قراردادهای بیمه هزینههای داروهای خارجی موردنیاز را پرداخت نمیکنند، بهداشت دهان و دندان نیز به همین صورت. رسم این نباید باشد که پاسخ میدهند قرارداد از سمتهای بالا با بیمه بستهشده است.
در کشورهای دیگر و کفر به باقیماندگان جنگهای خود چه خدماتی را ارائه میکنند؟
اردوهای تفریحی که نیاز جانبازان شیمیایی بوده و خانوادههای ایشان نیز محدودیت آنها برایشان ایجادشده کاهشیافته است.
کمک داروهای بهداشتی برای جانبازان شیمیایی جانبازان برای رفع ترشحات عفونی نیز قطعشده است.
پرتاب موج انفجار مانند پارچهای خیس به هوا پرتاب میکرد، من در اثر برخورد با زمین از ناحیه پشتم چند مهره غیرفعال دارم که نیاز به آبدرمانی دارد اما هزینه و تسهیلاتی مناسب برای این نیاز ارائه نمیشود.
قوانین شهرداری برای جانبازان هم بسیار سختگیرانه اعمال میشود درحالیکه بسیاری از آنها توان تحمل کشوقوسهای اداری ندارند. ماد و تبصرههایی که کارشناسان ادارات مربوطه بلد هستند را ما نمیدانیم و باکمی فشار از سوی آنها حالتهای عصبی ما را از پای درمیآورد. ترجیح میدهیم از چنین مسائلی دورباشیم.
خاطرات ما در جنگ شاید بهعنوان داستانی برای کسانی که آن را تعریف میکنم جلوه کند، اما آیا میتوانید حس کنید در عملیات شناسایی زیر دید دشمن هستید و هرلحظه ممکن است شمارا مورد هدف قرار دهد؟
اینکه برخی فکر میکنند ما از امکانات فوقالعادهای بهرهمند شدهایم کذب است. زمینی برای اسکان در انتهای قاسمآباد با یک شریک فراهم کرده بودند که با قوانین موجود شهری توان ساخت آن را نداشتم و بهناچار واگذار کردم.
جانبازان نباید شرمنده زن و فرزندان خود باشند البته مسئولین هم نباید نمادین افرادی را موردتوجه قرار دهند.
پیام شما برای تولیدکنندگان سلاحهای شیمایی چیست؟
کشورهای تولیدکننده سلاحهای شیمیایی تنها اسمی از حقوق بشر را یدک میکشند، هماکنون در یمن و دیگر کشورهای اسلامی به جرم آزادی مردم را مورد ظلم قرارمی دهند و انواع سلاحهای مدرن خود را بر سر ایشان میریزند.
پیام من به تولیدکننده و استفادهکنندگان سلاحهای شیمیایی این است،«خیلی نامرد هستید و بویی از بشریت در وجود شما جای ندارد. اگر لحظهای خود را جای مردم مظلوم کردستان و حلبچه قرار دهید چه حسی خواهید داشت؟
نهادهای بینالمللی اگر برای بشریت ارزشی قائل هستید استفاده این سلاحها را برای هر کشوری علیه هر ملتی ممنوع کنید و تأسیسات آن را برچینید».