به گزارش دهاقان بیدار به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ دکتر مرتضی حسن پور در اهروصال نوشت؛
حوادث تروریستی و ددمنشانه در مجلس شورای اسلامی و حرم مطهر امام (ره) موجی از نفرت بر علیه دشمنان دین و ملت بر انگیخت و علیرغم اینکه عده ای از هموطنان در این وحشی گری ها به شهادت رسیدند و یا مصدوم شدند و مایه تالم و تاثر گردید ولی این اقدامات موجب شد تا افکار عمومی کشور و قاطبه ملت، فارغ از گروه بندی های سیاسی و جناحی، دشمنان اصلی و ددمنش را شناخته و بر علیه آنها موضعگیری نمایند. عوامل و حامیان پیدا و پنهان آن را محکوم نمایند.
تروریسم فیزیکی مسئله ای است که به صورت سخت افزاری، علنی و با اهداف سیاسی و نظامی کاملا مشخص در مقابل چشمان ما به وقوع می پیوندد و تبعات و خسارت های مرگبار و زیانبارش برای جامعه کاملا مشهود می باشد و ما به راحتی می توانیم در مورد آن موضعگیری نماییم. این حملات می تواند غافلگیرانه بوده و دشمن ممکن است از غفلت ها و شکاف های امنیتی ما استفاده کرده و ضربه خود را وارد نماید.
حوادث تروریستی دیگری نیز در حیطه نرم افزاری و ایدئولوژیک توسط دشمنان، طرح ریزی و اجرا می شود که متاسفانه برای آحاد جامعه ملموس و محسوس نیست. حملات دامنه دار و منسجمی که نوک پیکان آن در میدان عقیدتی و بر علیه ارزش ها، باورها و داشته های فرهنگی نشانه گیری شده است. با این وصف، تروریسم فرهنگی و نرم، بسی خطرناک تر و زیانبارتر از تروریسم نظامی و سخت می باشد. در خرابکاری نظامی، آسیب جانی و مالی می بینیم اما در خرابکاری فرهنگی ، ارزش ها و اصول اساسی و اعتقادی جامعه و افراد آن با برنامه های جهت دار دچار هجمه می شود که در اغلب موارد از دید چشمان مردم مخفی می ماند.
قدر مسلم، اهداف هر دو نوع از تروریسم در یک راستا می باشد و همدیگر را تقویت نیز می نمایند چرا که اتاق فرمان و هدایت هر دوی آنها در یک مکان جغرافیایی و ایدئولوژیک قرار دارد. غرب به این نتیجه رسیده است که اسلام ناب محمدی بعد از فروپاشی بلوک شرق و کمونیسم، تنها مکتب و عقیده ای می باشد که در برابر لیبرالیسم عرض اندام نموده است لذا در کنار راه اندازی تروریسم دولتی و یا تروریسم نیابتی بر علیه دنیای اسلام، به تروریسم فرهنگی نیز روی آورده است.
سست شدن اراده ها و نابودی عقاید از نتایج تروریسم فرهنگی می باشد اما مع الاسف با وجود این عوارض مخرب، از سوی مسئولین و مردم جدی گرفته نمی شود. بر روی ترور فیزیکی و جانی حساسیت وجود دارد و پاسداران و نهادهایی برای جلوگیری از وقوع آن ایجاد می شود. بر مرزبانی از حدود سرزمینی تاکید می گردد و حافظان امنیت تکریم می شوند که البته در جای خود مهم و باارزش می باشد. اما تروریسم فرهنگی و فکری در جامعه مغفول مانده است. مخاطرات جانی و مالی در بوق و کرنا می شود اما خطرات روحی و روانی مهم تلقی نمی گردد. محافظان و پاسداران حدود و ثغور شرعی نه تنها قدر نمی بینند بلکه گهگاه در اثر همان القائات فرهنگی دشمن، حتی از ناحیه خودی ها نیز در معرض هجمه قرار می گیرند.
سیاست های نادرست و برداشت های اشتباه از فرهنگ در داخل کشور، آسیب های تروریسم فرهنگی را دو چندان می کند. اگر مبنای فعالیت های فرهنگی بر پایه معارف دینی و ملی طرح ریزی نشود ( همانند استفاده از سند نامطمئن ۲۰۳۰ ) نوعی رخنه فرهنگی برای تروریست های عقیدتی به دست خودمان ایجاد می شود که با نفوذ آنها صدمات و ضربات جبران ناپذیری بر پیکره فرهنگ و هنر این مرز و بوم وارد خواهد شد کما اینکه در گذشته اتفاق افتاده است.