به گزارش پایگاه تحلیلی خبری دهاقان بیدار،به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ ستاره اسکندری، بازیگر نام آشنای سینما و تلویزیون ماست. خیلی ها او را با بازی درخشانش در «نرگس» و «مرگ تدریجی یک رویا» می شناسند. «هیس! دخترها فریاد نمی زنند»، «قصه پریا»، «مسافر ری»، «ایستگاه آخر»، «دریاچه ماهی»، «زعفرانی» و «فاکتور هشت» از جمله آثاری است که ستاره اسکندری در آن به ایفای نقش پرداخته است. خانم اسکندری این روزها برای بازی در مینی سریال «گیله وا» در جنگل های شمال کشور به سر می برد! قصه گیله وا در بستر زمان حیات میرزاکوچک خان شکل می گیرد و بی تردید یکی از آثار به یادماندنی تلویزیون خواهد بود. در گفتگویی که در پی می آید ما در نگاهی آسیب شناسانه به خود، تلویزیون و سینما نظر کرده ایم. شما را به مطالعه این گفتگو دعوت می کنیم.
مرآت- شما چند سال قبل از فقدان احترام در تلویزیون سخن گفته بودید. پرسش من این است که از دیدگاه شما تلویزیون چقدر در بسط فرهنگهای صحیح موفق عمل کرده و چه آسیبهای مهمی دامنگیر رسانه ملی شده است؟
من البته برای قضاوت درباره برنامههای تلویزیون قاضی چندان خوبی نیستم به دلیل این که مخاطب مستقیم برنامههای تلویزیونی نیستم و خیلی در جریان برنامههای تلویزیون قرار ندارم اما برایندی کلی ناشی از انعکاس برنامههای تلویزیون در جامعه در ذهن دارم. آنچه که من درباره عدم وجود احترام در تلویزیون گفتهام، در واقع مربوط به فقدان تخصصهایی است که پیشتر در تلویزیون موجود بود.
وقتی تخصص گرایی فراموش شد
عرصه تلویزیون، سینما و تئاتر، عرصه فرهنگسازی است و وقتی هنرمندان با دانش و تخصص حقیقی به این عرصه ورود پیدا میکردند در واقع در حال کمک به فرهنگ ما بودند. متأسفانه به تدریج چارچوبها از میان رفت و تخصصگرایی فراموش شد و به این ترتیب هرکسی به وادی تهیهکنندگی و کارگردانی پا گذاشت. به اعتقاد من این روند از تلویزیون آغاز شد.
درِ باز تلویزیون برای غیرمتخصصان
به دلیل استقلال اقتصادی نسبی موجود در سینما، شاید آدمهایی که در این حوزه ورود پیدا میکردند گزیدهتر بودند و البته بر این روند هم اشکالات و ایراداتی وارد بود؛ اما به طور کلی درهای تلویزیون به روی کسانی که برای ارتقای فرهنگ به عرصه رسانه وارد نشده بودند بازتر بوده است. من به واسطه حرفهام به شهرهای مختلف ایران سفر میکنم و میبینم که تأثیر تلویزیون بر زندگی مخاطبان فراگیرتر است، بنابراین باید توجه بیشتری به تلویزیون میشد.
مرآت- در ارتباط با ورود در کنشهای اجتماعی و سیاسی شاید دو تفکر عمده وجود داشته باشد. گروهی از هنرمندان از ورود در این دست کنشها احتراز میکنند و البته گروهی دیگر نقشی فعال در کنشهای اجتماعی دارند. ارزیابی شما از نقش بازیگران در کنشها و جریانسازیهای اجتماعی و سیاسی چیست؟
به نظر من به تعداد تمام بازیگران تفکر سیاسی و اجتماعی وجود دارد و نمیتوان مسألهای را به مفهوم کلی «بازیگران» نسبت داد. مدلهای گوناگونی از ورود بازیگران به کنشهای اجتماعی و سیاسی وجود دارد. من البته قبول دارم که ممکن است انعکاس ورود بازیگران در جریانهای اجتماعی و سیاسی با دیگر اقشار متفاوت باشد. من معتقدم اگر هنرمندان-و بلکه همه انسانها- در سرنوشت جامعهای که در آن زندگی میکنند دخیل نباشند، جامعه رشد نخواهد کرد.
من از جمله کسانی هستم که به شدت طرفدار ورود هنرمندان در کنشهای اجتماعی و سیاسی هستم و فعالیت در این حوزهها را دوست دارم.
مرآت- سه سال قبل، پس از برگزاری جشنواره فجر، روزنامه گاردین گزارشی از گرایش فیلمهای ایرانی به خشونت و تجاوز منتشر کرد! از نظر برخی از منتقدان داخلی این تحلیل پربیراه نیست! از نگاه شما چرا بیشتر فیلمهای تحسینشده ما سیاه هستند؟
نگاه من به موضوع اینگونه نیست. نمایش رنجها در نسل من «سیاهنمایی» نام گرفته است اما اینها واقعیات جامعه ماست و من نمیفهمم چرا عدهای با آن مخالفند. من قبول دارم که ممکن است شرایطی ایجاد شود که بعضیها از ساخت آثاری از این دست سوءاستفاده کنند و بخواهند به این واسطه در خارج از مرزهای ایران برای خود مقبولیتی ایجاد کنند اما ما باید بپذیریم که اعتیاد و تجاوز و کودک ربایی در جامعه ما وجود دارد.
تفکر و اندیشه حلقه مفقوده سینمای ماست
اینها واقعیات جامعه ماست. به نظر من با پوشاندن این واقعیات، دردی از جامعه دوا نمیشود. من با تحلیل گاردین مبنی بر این که سینمای ایران به سمت خشونت حرکت میکند موافق نیستم اما باید بگویم که حلقه مفقوده سینمای امروز ما تفکر و اندیشه است. در دههای که ناصر تقواییها و بهرام بیضاییها فیلم میساختند، سینما به واسطه آنها به دنبال مفاهیم بزرگ و اندیشههای عمیق بود.
چرا سینما ما را به اندیشیدن وانمی دارد؟
پرسش اصلی به نظر من باید این باشد که چرا سینمای ما تنها به نمایش واقعیتها بسنده میکند و پا را برای ورود به حوزه اندیشه فراتر نمیگذارد؟ چرا سینما ما را به اندیشیدن وانمیدارد؟ متاسفانه پاسخ این پرسش در سینمای ما گم شده است. سینمای ما فقدان یک نگاه عمیق رنج میبرد. من جای کسانی همچون عباس کیارستمی را در سینما خالی میبینم؛ کسانی که به نمایش دردها بسنده نمیکردند.
مرآت- برخی از کارشناسان معتقدند که فیلمهای هالیوودی در رسانه ملی، عرصه را بر فیلمهای داخلی تنگ کرده است و بهایی که به این فیلمها در رسانه ملی داده میشود از فیلمهای داخلی دریغ میشود. دیدگاه شما در این ارتباط چیست؟
نگاه من حذفی نیست. من فکر میکنم به همان نسبتی که لازم است فیلمهای فیلمسازان جوان در سیمای جمهوری اسلامی به نمایش گذاشته شود، مطلوب است اگر فیلمهای هالیوودی یا فیلمهای تولیدی دیگر کشورها در رسانه به نمایش درآید. این کار اذهان را گستردهتر میکند. من سیستم دوجناحی را قبول ندارم؛ سیستمی که به جای تعمیق افکار دست به سلاحِ «حذف» میبرد.
ما به ارتباط با سینمای جهان نیاز داریم. مردم ما باید از زاویه سینما با جهان بیشتر آشنا شوند. من البته به نوعی از حذف معتقدم! به نظرم خوب است اگر نیمی از برنامههایی که میزان تأثیرگذاری آن روشن نیست حذف و به جای آن فیلمها و سریالهای خوب پخش شود.
مرآت- آیا معتقدید هستید که تلویزیون در معرفی آثار سینمایی خودمان، کوتاهی میکند؟
در ابتدا باید بگویم که من بچه تئاترم و بزرگشدهی تلویزیون! من به دلیل این که به واسطه تلویزیون دیده و محبوب شدم، خود را مدیون تلویزیون میدانم. دلخوری امثال من از انتقادناپذیری خودیهاست. هیچکس به اندازه منِ نوعی بر این تلویزیون تعصب ندارد. چرا تلویزیون گوشهای خود را میگیرد؟ چرا سینما و تلویزیون دو جزیره جدا از هم هستند؟
گویی سینما، تلویزیون و تئاتر دشمن یکدیگرند
چرا گویی تلویزیون متعلق به کشور دیگری است؟ چرا نگاهها در تلویزیون حذفی است؟ دردناکترین اتفاق این است که سینما، تلویزیون و تئاتر به جای این که مکمل یکدیگر باشند، دشمن یکدیگرند. تلویزیون در چرخش چرخ سینمای ما نقش کمرنگی ایفا میکند. ما به تلویزیون احساس نزدیکی نداریم. از تلویزیون دائما بوی تقابل و دعوا به مشام میرسد.
خیلی حیف است که ما از امکانات خودمان برای خودمان استفاده نمیکنیم.
مرآت- شما پیشتر نسبت به فرهنگ ناصواب فحاشی در فضای مجازی موضعگیری کرده بودید. عوامل بسیاری در بروز این فرهنگ دخیلاند. از جمله خود ما مردم که در واقع مقصرترین هستیم! سهم تقصیر سینما و تلویزیون چقدر است؟
دنیای مجازی، دنیایی است که چندان مورد علاقه من نیست. ما با «به روی خود نیاوردن» نمیتوانیم مسألهای را حل کنیم. وقتی سینما و تلویزیون ما به روی خودش نیاورد که چه مسائلی در کشور ما میگذرد، نمیتواند گامی در جهت حل مسأله بردارد. در دنیای مجازی، آدمها میتوانند با ماسکی بر صورت با دیگران تعامل کنند. اتفاقی که در فضای مجازی میافتد نشاندهنده وجود خشونت در جامعه ماست.
میل عجیب ما به هتاکی!
وجود خشونت کلامی در جامعه ما یک واقعیت است. میل زایدالوصف افراد جامعه ما به فحاشی، هتاکی و آبروبری-و نه میل به نقد- عجیب است! تلویزیون به دلیل گستردگی مخاطبانش شاید قدری مقصر باشد و سینما کمتر از تلویزیون مقصر است اما اشکال در جای دیگری است. من و شما 15 سال قبل کمربند نمیبستیم اما الان به دلیل جریمههایی که وضع کردهاند، عادت کمربند بستن در ما نهادینه شده است.
اگر رئیس پلیس فتا بودم، هتاکان مجازی را جریمه می کردم!
اگر من در این مملکت مسئولیتی داشتم، مثلا اگر رئیس پلیس فتا بودم(میخندد) برای کسانی که در فضای مجازی رفتار نابهنجار دارند، جریمههای سنگین وضع میکردم و حتی آنها را از دنیای مجازی حذف میکردم! ما باید برای نگهداشتن حریمها و حرمتها آموزش ببینیم. البته نسبت به خود من در فضای مجازی به ندرت اهانت میشود اما این رفتارها به شدت دلگیرم کرده است.
چرا ملتی که ادبیات غنی و فرهنگ و شعر دارد باید اینگونه رفتار کند؟ یکی از هر چهار جمله مادربزرگ من به عنوان فردی که تحصیلاتی نداشت، شعر و ضربالمثل بود! ما که بزرگشدهی این فرهنگ هستیم چه شده است که اینگونه رفتار میکنیم؟ انگار یک داعشِ پنهان در ما هست!
مرآت- به عنوان پرسش پایانی، مایلید درباره کاری که الان مشغول بازی در آن هستید صحبت کنید؟
من در حال بازی در یک مینیسریال به نام «گیلهوا» هستم. قصه سریال در بستر زمانِ زندگی میرزاکوچکخان اتفاق میافتد. این قصه در واقع یک روایت خانوادگی است در بستر جنگهایی که در آن زمان به وجود میآید و ما در آن به دفاع از خود برمیخیزیم. این کار را دوست دارم چون برای من طعم آشنایی دارد. من در سریال، نقش مادر خانواده را بازی میکنم.