به گزارش پایگاه تحلیلی خبری دهاقان بیدار، حسین علیان- یادداشت، «يلدا» برگرفته از واژهاي سرياني و به معناي «زايش» و «تولد» است. ابوريحان بيروني از اين جشن با نام «ميلاد اکبر» نام برده و منظور از آن را «ميلاد خورشيد» دانستهاست. در آثارالباقيه بيروني از روز اول دي ماه با عنوان «خور» نيز ياد شدهاست و در قانون مسعودي، «خُره روز» ثبت شده؛ اگرچه در برخي منابع ديگر «خرم روز» ناميده شده است.
چلّه، دو موقعيت گاهشمارانه در طول يک سال خورشيدي با کارکردهاي فرهنگ عامه است که يکي در آغاز تابستان (تيرماه) و ديگري در آغاز زمستان (دي ماه) و هريک متشکل از دو بخش بزرگ (چهل روز) و کوچک (بيست روز) است. واژهی چلّه برگرفته از چهل و مخفف «چهلّه» و صرفاً نشاندهندهی گذشت يک دورهی زماني معين (و نه الزاماً چهل روزه) است.
از گذشتههاي دور در شب يلدا کوچکترها به خانهی بزرگترها ميرفتند و آجيلهايي را که زنها براي شب يلدا آماده کرده بودند و هندوانهاي را که زير کاه گذاشته بودند تا براي شب يلدا بماند، ميخوردند و بزرگترها براي آنها اشعاري از ديوان حافظ، شاهنامه، داستانهاي هزار و يک شب و … ميخواندند و اگر نوعروسي داشتند براي او شب چلّهاي که شامل ميوه، آجيل، برنج و روغن و … بود، ميبردند. عطاآباديها نيز معتقد بودهاند که شب چله را بايد خانهی پدربزرگ (باباجون) و مادربزرگ (ننه جون) سپري کرد؛ چراکه آنها سرچشمهی محبت و مهرباني بودهاند و اکنون نيازمند محبت و توجه ما هستند.
چند نکته شب چله اي در باور مردم قديم عطاآباد
– شب چلّه (شب چهلّه): اعتقاد براين بوده که دو چهلّه داريم. چهلّهی اول از اول دي تا دهم بهمن به مدت 40 روز و چهلهی دوم که از يازدهم بهمن تا پايان بهمن بوده و مجموع شب و روزش چهل بوده است. در باورهاي قديمي عطاآباديها چهلّهی اول، چلّه بزرگه و چهله دوم چلّه کوچيکه نام داشته و طبق این باورها، اين دو چلّه به هم پُز ميدادهاند و چلّه بزرگه ميگفته: من خيلي يانه (هاون)ها را ترکاندم (شکستم) و خيلي پيرمردها را کُشتم؛ ولي چلّه کوچيکه ميگفته: حيف که پشتم به بهار است و مدتم کوتاه … . گفته شده است که اين دعواي دو چلّه در چهار چهار (چهار روز باقیمانده از چلّهی اول و چهار روز اول چلّهی دوم يعني از 6 بهمن تا 14 بهمن) انجام ميپذيرفته است.
برخی از تعابیر و اصطلاحات مرتبط با شب چلّه:
– شب چَره (آجيل داخل مجمعه روي کرسي) شب چله را قدر بدون: غنيمت دانستن لحظات با هم بودن
– قوس (آذرماه) پدر زمستان است: اگر تا شب چله باران و برف نيامد، خيلي اميدي به بارندگي در زمستان نيست.
– هر کي هندونه شب چله بخوره، خاصيتش را در قارياز (قره ياز: سياه بهار: از نيمه فروردين تا پايان ارديبهشت) ميبينه.
– کُرد به کَمَر: معتقد بودند پرندهاي به نام کُرد از 17 روز بعد از چلّه از شدت سرما به داخل لانهاش ميرود و تا 8 روز بيرون نميآمده است. در بعضي متون نيز به فردي به نام کُردعلي اشاره شده که در اين روز به مدت 7 روز در غاري پناه گرفته و از شدت سرما بيرون نيامده است. البته در قديم در عطاآباد به چوپانها هم کُرد گفته ميشده؛ مثلاً علي کُرد به معناي فردي به نام علي بوده که به شغل چوپاني مشغول بوده است و لباس آنها را هم کُردينه ميگفتهاند. در مقطعي نيز به جز اعراب و ترکها به ساير ايرانيها کُرد اطلاق ميشده است.
– اَهمن و بهمن: ده روز اول اسفند را اَهمن و ده روز دوم اسفند را بهمن ميگفتهاند و معتقد بودهاند پسران ننه سرما هستند و با هم چنين شعري ميخواندهاند:
اَهمن و بهمن، آرد کن صد من، روغن بيار ده من، هيزم بکن خرمن، عهدهی همه با من.
– تگرگهاي گردنبند ننه سرما: اگر در ده روز آخر اسفند تگرگ ميباريد، طبق افسانههاي قديمي ميگفتند: ننه سرما که پيرزني بوده، گردنبندش پاره شده و مهرههاي آن به زمين ميريزد.
– سده: غروب آخرين روز چلّه بزرگه، جشن سده برگزار ميشده است.